F-5

F 5 Tiger

پس از تکمیل مطالعات زیاد که کارخانجات نورث روپ (North Rope)در راه تشکیل یک هواپیمای بر جسته هوائی (رهگیر)بعمل آورد موفق شد در 30 جولای 1959 زحمات خود را به ثمر رسانده و جنگنده ی پر قدرت جدیدی بنام ان-156-اف(N-156-F)به جهان پرنده های آتشین عرضه کند که بعدا نام آن به اف-5-آ تغییر نمود این جنگنده ها بنام مستعار فریدوم فایتر(Freedom Fighter)بمعنای جنگنده ی آزادی معروف شد و شاید بهتر بود اسم آنرا جنگنده ی آزادی به سبک آمریکایی میگذاشتند!.

در 25 آوریل 1962 نیروی هوایی آمریکا اعلام کرد که اف-5-آ را در برنامه ی جدید تسلیحات نظامی قرار داده و بالاخره در ژانویه ی 1963 هواپیمای اف-5-آ در نیروی هوائی آمریکا به پرواز در آمد و بعد از آن اولین کشور که اف-5-آ تحویل گرفت ایران بود که در سال 1343 (1965) نیروی هوایی خود را با جت ما فوق صوت اف-5 مجهز نمود و بعد از آن عربستان سعودی،کشورهای آفریقای جنوبی و ترکیه نیز اف-5-آ دریافت نمود

بعد از مدتی کمپانی نورث روپ تصمیم به تکمیل اف-5-آ گرفت و اف-5-ئی یا تایگر-2 (Tiger-2) را تولید نمود که در سال 1970 به عنوان شکاری بین المللی انتخاب و سفارش تولید 325 فروند اف-5-ئی به نورث روپ داده شد که برای کشورهای تایلند-تایوان-ویتنام جنوبی و کره جنوبی بود.پرواز آزمایشی اف-5-ئی برای اولین بار در سال 1972 انجام شد و اولین تولید کلی آن از سال 1973 شروع گردید.برای دسترسی به اطلا عات جامعتر درمورد اف-5 به اینجا مراجعه کنید

بعد از مطالعه زیاد روی اصول آیرودینامیکی و امکاناتپرواز هواپیماهای دیگر و تجاربی که از اف-۵-آ بدستآمده بود نورث روپ تصمیم به انجاماصلاحاتی روی اف-۵-آ گرفت که اولین آنها اضافه کردن رادار روی آنبود.و بعد از آن استفاده از فلاپهای مانور کننده در دو طرف لبه ی حمله و عقب بال هواپیما است. این فلاپها سبب میشود که هواپیما در زاویه ی حمله ی معین نسبت به نمونه ی قبلی دچار پسای کمتری گردد و تعادل خود را از دست ندهد و (برا)ی بیشتر بدست آورد بدون آنکه در کنترل هواپیما خللی وارد شود و در نتیجه استفاده از آنها اف-5-ئی میتواند در15000 پا 10.3 درجه در ثانیه بگردد و در صورتی که اف-5-آ و هواپیما عای مشابه در ثانیه 8.9 درجه میگردند و میزان گردش گود را نیز از 15.5 درجه در ثانیه به 17.5 درجه افزایش داده و شعاع گردشهای پایدار نیز از 4500 به 2800 پا کاهش یافته و به عبارت دیگر 38 درصد کم شده.با اضافه کردن یک ردیف کمپرسور به موتور بدون اینکه در شکل یا حجم آن تغییر زیادی داده شود 23 درصد به قدرت موتور آن افزوده شده .اصلاح موتور باعث گشته که 15 اینچ به طول هواپیما و 16 اینچ به فاصله ی دو نوک بال اضافه شود.دهانه ی ورود هوا نیز بزرگتر شده تا ورود هوای بیشتر را امکان پذیر سازد. با افزایش حجم بدنه بر ظرفیت مخازن سوخت داخلی 570 پوند اضافه شده و همچنین از آسیب پذیری آن در مقابل آتش مسلسل جلوگیری شده. قدرت هر یک از موتورها در سطح دریا 5000 پوند است و در مصرف سوخت نیز کاهش قابل توجهی داده شده و تغییر عمده در موتور همان اضافه شدن یک ردیف کمپرسور استتغییرات فنی در موتور باعث شده که موتور به اصطلاح زودتر جواب بدهد. و یا به عبارت دیگر زودتر دور بردارد.لذا طول باند لازم برای برخاستن از7300 پا به 5300 پا کاهش یافته . با کلیه تجهیزات برای رهگیری (دو سایدوینر و دو توپ) طول لازم برای بلند شدن با وزن 16050 پوند 2050 پا است سرعت اوجگیری نیز از 28700 پا در دقیقه به 31600 پا افزایش یافته. اف-5-ئی دارای شعاع عمل زیادتری نسبت به اف-5-آ است. مثلا قادر است 3200 پوند بمب را در مسافت 400 مایلی بریزد و به پایگاه برگردد

اف-5-ئی به دلایل ذیر شکاری برگزیده ی جهان است.هواپیمای ما فوق صوت یک نفره ..سبک ..دارای سهولت عملیاتی فوق العاده و مشخصات پروازی و امکتنات رزمی برجسته بوده.ارزانی و سهولت نگهداری نیز یکی دیگر از دلایل میباشد.

اف-۵ قادر به حمل بمبهای ۳۵۰ یا ۵۰۰ ،۷۵۰ و ۱۰۰۰ پوندی و یا بمبهای ام-کا-۳۶(m-k-36)است و قادر به حمل بمبهای ناپالم وراکتهای ۲.۷۵ میلیمتری نیز هست.اف-۵ برای ماموریت رهگیری دارای دو موشکآ-ای.ام.۹(AIM-9) و دو توپ ۲۰ میلیمتری از نوع ام-۲۹(M-29)با هر کدام ۲۸۰ تیراست.
اف-۵-ئی دارای یک رادار کوچک از نوع امرسون(emerson)با برد ۲۰ مایل است و برای بدست آوردن زاویه و مسافت شکاری های دشمندر جنگ های هوائی به کار میرود.
اف-۵ همچنین مجهز به سیستم کشف هدف لیزریگردیده. این سیستم به خلبان امکان میدهد تا از وجود هواپیمای دشمن در فاصله دورآگاهی پیدا نماید و خود را برای درگیری آماده سازد و ضمنا اطلاعاتی از هواپیمایدشمن را در اختیار خلبانان میگذارد که بوسیله سایت چشمی که بر روی کلاه نصب میشود ودر اختیار خلبان قرار میگیرد. بعضی از مدلهای متاخر اف-۵ ئی قادر به حمل موشکهایماوریک با سیستم هدایت تلویزیونی نیز هستند.

اف-۵-آ به تعداد ۱۲ فرونددر اتیوپی ،۴۰ فروند یونان که بعدا با اف-۵ ائی تعویض شد.
۷ فروند لیبی،۱۵ فروند فیلیپین ،۴۵فروند کره جنوبی،۷۰ فروند تایوان،۲۵ فروند تایلند ،۱۴۰ فروند ترکیه و ضمنا کانادا واسپانیا نیز اف-۵ مونتاژ می کنند. کانادا ۸۹ فروند برای خود و ۱۵ فروند برایونزوئلا ساخته است. اسپانیا ۳۶ فروند برای خود ساخته است. اف-۵-بی که مدل ۲ نفره یاف-۵-آ است ۳۲ فروند در نروژ و کانادا نیز ۳۰ فروند برای هلند ساخته است.۳۴ فروندنیز در اسپانیا موجود است و ۲۴ فروند نیز توسط کانادا برای ونزوئلا ساخته شده و ازاف-۵-ئی ۱۱۲فروند در ایالات متحده آمریکا که ۵ فروند آن در نیروی دریایی خدمتمیکنند.
۳۶ فروند برزیل ،۲۵ فروند شیلی،۱۲فروند اتیوپی و ۳ فروند یونان ،۱۵۰ فروند ایران ،اردن و مالزی و کنیا ۱۴فروند،مراکش ۲۴ فروند. عربستان سعودی ۷۰ فروند ...سوئس ۰ ۶فروند و ۴۰ فروند تایلندو تایوان دارا هستند.

اف ۵ های ایران

اولین نیروی هوایی دنیا که اف ـ۵ای را دریافت کرد نیروی هوایی ایران بود. در بین سال های دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ نیروی هوایی ایران به بزرگترین و مجهزترین نیروی هوایی منطقه (نیروی هوایی) اولین اسکادران از این هواپیما به تعداد ۱۳ فروند را اوایل فوریه ۱۹۶۵ به خدمت گرفت. در آن تاریخ ۱۱ فروند اف ـ۵ای و دو فروند اف ـ۵بی در پایگاه یکم شکاری در مهرآباد جایگزین اف ـ۸۴ تاندرجت شدند تا نقش تهاجمی نیروی هوایی را برعهده بگیرند.
اف ـ۵ای های ارتش ایران به استانداردهای بالا تجهیز شده بودند، این تجهیزات پیشرفته سیستم ناوبری آنبرد لیتون و کامپیوتر مرکزی تسلیحات بود. در آن زمان ایران مدل های قبلی اف ـ۵ (اف ـ۵ای و بی)را به کشورهای یونان، ترکیه، اتیوپی، ویتنام جنوبی و اردن فروخت، اما چند فروند برای انجام پروازهای تمرینی در ایران نگه داشته شدند.



 

جنگ و متعاقب آن تحریم تسلیحاتی غرب علیه ایران، ایران به دلیل عدم توانایی خرید قطعات و لوازم یدکی به سرعت در حال از دست دادن تعداد هواپیماهای عملیاتی خود بود. اما بعدها که ایرانیان به پیشرفت های زیادی در صنایع هوایی دست یافتند، خود به ساخت و تهیه قطعات موردنیاز برای تعمیر و عملیاتی نگه داشتن این هواپیماها زدند ایران در پروژه ای به نام »افق« این هواپیماها را به روز کرده است از جمله می توان به دوبرابر کردن برد رادار ای پی کیو ـ۱۵۹ و سوارکردن سیستم پرتاب موشکی پی ال ـ،۷ ای ای ام ـ۹ پی سایدوایندر و آرـ۶۰ آمیدز اشاره کرد. به هرحال عمر عملیاتی این جنگنده ها که در کنار اف ـ۴ به افسانه های فراموش نشدنی جنگ تبدیل شدند رو به پایان است و ایران به دنبال جایگزینی برای آنهاست

حمله به تاسیسات اتمی عراق

 
حمله به تاسیسات اتمی عراق "اوسیراک"


با شروع جنگ تحمیلی از سوی عراق، نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز مانند سایر نیروهای نظامی پا به عرصه نبرد گذاشت و در ردیف اولین نیروهایی بود که به دفاع از کشور و مردم پرداخت. نیروی هوایی با حملات پیاپی به پایگاه های هوایی، کارخانجات مهمات سازی و تانک سازی، پلایشگاه ها و... نقش مهمی در طول دفاع مقدس ایفا نمود.
در همان ابتدای جنگ نیروی هوایی هدف های متعددی را برای بمباران انتخاب می نمود و عمده آنها جزء شریان های اصلی کشور بعثی عراق بود و به شدت از آنها محافظت می کرد.
یکی از مهم ترین این اهداف که عراق به شدت از آن جا محافظت می کرد و ادعا می کرد که سدی نفوذ ناپذیر می باشد، "تاسیسات اتمی اوسیراک" بود. که در یکی از مناطق دوردست کشور عراق بود بعثی ها حتی عنوان می کردند که این تاسیسات در آینده جنگ نقش عمده ای می تواند ایفا کند.



فرانسویان مثل همیشه حامی عراق، این بار ساخت بمب اتم

این تاسیسات برای کشورعراق و شخص صدام اهمیت ویژه ای داشت. در این زمان کشور فرانسه که به عنوان یکی از مهم ترین همپیمانان عراق شناخته می شد، کارشناسان خود را جهت راه اندازی سریع تر این نیروگاه به عراق فرستاده بود. صدام تاسیسات اتمی اوسیراک را با کمک کارشناسان فرانسوی بنا نهاده بود و قصد داشت در آنجا آزمایشات هسته ای را آغاز کند. او از احداث این تاسیسات فقط یک هدف را دنبال می کرد و آن هم ساختن بمب اتم بود. این مطلب بارها توسط صدام اعلام شده بود. او درسخنرانی های خود علنا اعلام می کرد که عراق اولین کشور عربی خواهد بود که بمب اتم را ساخته و به تکنولوژی آن دست می یابد.
تمامی کشورهای همسایه به خوبی می دانستند که وجود یک کشور اتمی مانند عراق که دیکتاتوری خونخواری مثل صدام سردمدار آن است، خطر بزرگی برای تمامی کشورهای منطقه محسوب می شد. بر همه کشورها بخصوص ایران واضح بود که صدام با دستیابی به بمب اتم از هیچ گونه جنایتی فرو گذار نخواهد بود. اکثر کارشناسان خارجی هم بر این عقیده بودند که در صورت دستیابی صدام به بمب اتم، به طور قطع باید منتظر فاجعه جهانی دیگری بود.
حمله نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران بدین شکل طراحی و آغاز شد که:



بررسی عملیات و مشکلات و موانع

با توجه به اهمیت ویژه این تاسیسات برای عراق، نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران تصمیم گرفت این تاسیسات را درهم بکوبد.
کارهای مقدماتی طراحی عملیات انجام شد و نقشه های ابتدایی نیز پی ریزی شد. به دلیل اهمیت بالایی که این تاسیسات برای عراق داشت از آن جا به شدت محافظت می شد. در اطراف تاسیسات اوسیراک انواع و اقسام پدافندهای زمین به هوا وجود داشت که از آن جمله می توان به سایت موشکی سام 6 در 2 کیلومتری جنوب شرق تاسیسات، موشک های فرانسوی رولند 2 در فاصله های 500 متری و بین 30 تا 40 قبضه توپ ضدهوایی 23 و 57 میلی متری که همگی توسط رادار هدایت می شدند، نام برد.
موشک های رولند 2 که در اختیار عراق قرار گرفته بود دقیقا همان موشک هایی بود که خود فرانسویان از آن استفاده می کردند و نمونه صادراتی در اختیار عراق قرار نگرفته بود و این به آن دلیل بود که این موشک ها برای حفاظت از اوسیراک دراختیار عراق نبود، بلکه هدف اصلی حفاظت از ساختمان و کارکنان فرانسوی شاغل در این تاسیسات بود.
مشکل اصلی خلبانان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران هم همین موشک های رولند2 بود. دستگاه های اخلالگر الکترونیکی (ECM ) نصب شده بر روی فانتوم های ایرانی فقط توانایی اخلال در سیستم موشک های سام 2 و 3 و 6 را داشت و نیروی هوایی هیچ دستگاهی برای اخلال در کار موشک های خطرناک رولند 2 در اختیار نداشت.
به همین منظور باید دو اصل در انجام این عملیات رعایت می شد:
اول سبک بودن جنگنده ها
دوم سریع بودن حملات





عملیات ضربتی طراحی شد

تمامی مراحل طراحی عملیات با سرعت انجام پذیرفت. به دلیل حساسیت عملیات و همچنین پیچیدگی آن، تعدادی از بهترین خلبان ها انتخاب شدند.
با توجه به مسائلی که گفته شد، خلبانان باید در ارتفاع بسیار پایین با حداکثر سرعت ممکن و با استفاده از مهارت شخصی سعی می کردند از تیررس پدافند قوی این منطقه خود را حفظ کرده و با توکل به خداوند متعال این عملیات را انجام دهند. قرار بر این شد به دلیل مسافت زیاد هواپیماها سوخت گیری هوایی کنند. برای همین منظور مقرر شد یک فروند هواپیمای سوخت رسان بویینگ 707 با اسکورت دوفروند تامکت در نزدیکی مرز مستقر شوند تا فانتوم ها بتوانند از آن سوخت گیری کنند و تامکت ها نیز از تانکر به شدت محافظت کنند که مبادا جنگنده های دشمن به آن حمله کنند.
سپس فانتوم ها به دو گروه تقسیم شوند گروه اول ارتفاع خود را افزایش داده از مرز عبور کنند تا رادارهای عراقی آنها را دیده و حواس شان از گروه دوم منحرف شود. در این هنگام گروه دوم باید ارتفاع خود را کم کرده با حداکثر سرعت به سمت اوسیراک حمله کند. افزایش ارتفاع برای گروه اول بسیار خطرناک بود به این دلیل که با افزایش ارتفاع احتمال هدف قرار گرفتن گروه اول توسط موشک های زمین به هوا تا 80% افزایش می یافت ولی خلبانان شجاع خطرات آن را پذیرفتند. گروه اول می بایست نیروگاه برق بغداد را بمباران می کرد.
احتمال برگشت جنگنده ها از این عملیات بسیار پایین بود، لذا به کلیه خلبانان انتخاب شده موضوع اطلاع داد شد و ذکر شد که اگر نمی خواهند اعلام کنند تا کسی دیگر جایگزین آنها شود. ولی شجاع دلان تیزپرواز نیروی هوایی حاضر به تعویض جای خود نبودند.




پرسنل فنی تا صبح بیدار بودند

پایگاه شکاری همدان که یکی از مهم ترین پایگاه های هوایی ایران بود، مامور انجام این عملیات شده بود. شب قبل از عملیات، بنا به دستور صادره مسئولین فنی تا صبح بیدار بودند. آنها وظیفه داشتند در تاریکی شب و با رعایت اصول حفاظتی چهار فروند هواپیمای جنگنده بمب افکن اف 4 را آماده عملیات کنند.
هر هواپیما به شش فروند بمب 500 پوندی MK82 و دو تیر موشک هوا به هوای راداری اسپارو مجهز شدند. همچنین محل های قرارگیری فشنگ های مسلسل قدرتمند 20 میلی متری M61 فانتوم با حداکثر فشنگ لود کردند. آخرین چک های لازم نیز صورت پذیرفت و عوامل تمام ایرادهای جنگنده ها را نیز برطرف کردند.



شرح عملیات

روز عملیات فرا رسید. در اولین ساعات صبح روز هشتم مهر ماه سال 1359 چهار فروند فانتوم مسلح متعلق به گردان 33 تاکتیکی پایگاه سوم شکاری همدان با قرار گرفتن در ابتدای باند پرواز آماده پرواز شدند. با اجازه برج مراقبت، در کم تر از چند ثانیه هر چهار فروند در دل آسمان جای گرفتند و به سمت مرز به حرکت در آمدند. در همین زمان یک فروند هواپیمای سوخت رسان 707 با اسکورت دو فروند تامکت مسلح به موشک های دوربرد فونیکس به پرواز در آمده بود و به سوی منطقه ملاقات با فانتوم ها پیش می رفتند. در نقطه ایستایی فانتوم ها با تانکر سوخت رسان برخورد کرده و کار سوخت گیری انجام می شود. بعد از اتمام عملیات سوخت گیری فانتوم ها به سمت مرز حرکت می کنند قبل از عبور از مرز طبق طرح قبلی به دو گروه دو فروندی تقسیم شدند گروه اول شروع به افزایش ارتفاع کرد، این افزایش ارتفاع به قدری زیاد بود که رادارهای عراق به راحتی می توانستند آنها را ردگیری کنند و به همین دلیل متوجه گروه دیگر که در ارتفاع بسیار پایینی پرواز می کردند نشدند.
بعد از عبور گروه دوم از مرز، گروه اول بلافاصله ارتفاع خود را بسیار کم می کند و با سرعت به سمت نیروگاه برق بغداد در عراق روانه می شود در این هنگام گروه دوم در راه تاسیسات اوسیراک بود. گروه دوم راهی طولانی و سخت پیش رو داشت. با توجه به سرعت بالای فانتوم ها و همچنین پرواز در ارتفاع پایین، هرلحظه امکان داشت هواپیماها با کابل های برق و عوارض طبیعی برخورد کنند.



لحظه حمله تیزپروازان ایران به اوسیراک

گروه دوم نفس اوسیراک و گروه اول برق بغداد را قطع کرد
سرانجام این مسیرطولانی طی شد و فانتوم ها به نزدیکی تاسیسات اوسیراک رسیدند.
در حدود4 کیلومتری تاسیسات، فانتوم خود را برای زدن ضربه نهایی آماده کردند، لذا به سرعت ارتفاع خود را افزایش دادند و در یک موقعیت مناسب با شیرجه ای دقیق همه 12 بمب خود را بر روی هدف رها کردند.
کل زمانی که فانتوم ها بر روی تاسیسات بودند به 6 ثانیه هم نمی رسید به همین جهت هیچ کدام از پدافند های مستقر در تاسیسات حتی فرصت این که به هواپیماها شلیک کنند را هم پیدا نکردند. در همین زمان و در نقطه ای دیگر گروه اول به هدف خود رسیده و با یک حمله برق آسا نیروگاه برق در نزدیکی بغداد را با موفقیت کامل منهدم می کند.
عملیات این گروه به قدری با دقت انجام شده بود که شهر بغداد تا چند روز بعد از آن حمله برق نداشتند.




ادعاهای خنده دار بعثی ها

عراقی ها بعد از عملیات مدعی شدند که حمله فانتوم های ایرانی به آن جا موفق نبوده و خسارت وارد بسیار کم بوده است. ولی به عمق فاجعه ای که برایش رخ داده بود پی برد. در ادعای خنده دار دیگری ادعا می کند که این حمله کار اسرائیل بوده و آنها با تغییر رنگ فانتوم های خود به شکل فانتوم های ایرانی این کار را انجام داده بودند.
یکی از خلبانان قدیمی فانتوم درباره این عملیات چنین می گوید:
- اگر خسارت یک حمله هوایی بوسیله 12 بمب 500 پوندی بر روی هدفی کوچک مانند اوسیراک کم بوده است، حتما هواپیماهای ما در طول جنگ مانند مرغان ابابیل فقط سنگ بر سر عراقی ها می ریخته اند.
ولی همه این سخنان فقط نشان دهنده یک چیز بود و آن هم خسارات سنگین وارد به اوسیراک.



نیروی هوایی از منطقه عکس هوایی گرفت

پس از چند روز از پایان این عملیات، نیروی هوایی تصمیم گرفت برای مطلع شدن از خسارات وارد از منطقه پایگاه عکس برداری هوایی کند.
قرار شد یک فروند فانتوم شناسایی "آراف4" بر روی منطقه پرواز کرده و عکس های لازم را تهیه کند. تا میزان خسارت وارد به اوسیراک را بررسی نماید. لذا یک فروند فانتوم شناسایی "آراف4" با اسکورت دو فروند فانتوم مسلح به موشک های هوا به هوا، به سمت هدف به پرواز درآمد.
بعد از ورود به خاک عراق، فانتوم های اسکورت برای جلب توجه رادارهای عراق سمت خود را تغییر می دهند تا هواپیمای فانتوم شناسایی بدون هیچ مزاحمتی به راه خود ادامه دهد. فانتوم شناسایی درحالی که هیچ گونه مهماتی را حمل نمی کرد، در ارتفاع پایین و با سرعت مافوق صوت به سمت اوسیراک در حرکت بود و در نهایت در ارتفاع خیلی پایین از جنوب تاسیسات اوسیراک وارد این منطقه شد و با سرعت از روی تاسیسات اوسیراک عبور کرد. در لحظه عبور دوربین های فانتوم شناسایی مشغول ثبت عکس های بعد از این عملیات بود. فانتوم شناسایی بلافاصله گردش کرده و با تمام سرعت به سمت ایران حرکت می کند. در نزدیکی مرز دو فروند فانتوم مسلح منتظر او بودند و فانتوم شناسایی با اسکورت آنها به سلامت در پایگاه هوایی همدان به زمین می نشیند.


عکس ها ظاهر می شود

بعد از ظهور عکس ها، واقعیت دوباره هویدا شد خسارت وارده بسیار سنگین بود.
کارشناسان فرانسوی در عرض چند روز شاهد حضور دوباره هواپیماهای ایرانی در منطقه ای شده بودند که با توجه به گفته مقامات عراقی دژی نفوذ ناپذیر بود.
بعد از این عملیاتف تعداد زیادی از این کارشناسان از ترس جان خود کار را نیمه کاره رها نموده و به کشورشان بر می گردند و بدین ترتیب برگ زرین دیگری در کارنامه نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران ثبت می شود.


منبع:Target: Saddam’s Reactor
این مطلب به شکل دیگر یکبار توسط دوست خوبم رضا ترجمه و در یکی از فرمهای فارسی قرارداده شده بود

شهید حسین خلعتبری

خلبان شهید حسین خلعتبری

شکارچى ناوهاى اوزاملقب به حسین ماوریک

Image

 

  • اگر ذره ای از خاک وطنم به پوتین سرباز عراقی چسبیده باشد آن را با خون خود در روی زمین می شویم.
  • می گفتند نیروی دریائی عراق را خلعتبری و دوران نابود کردند و این گفته مستند بود.
  • خلعتبری در انهدام ناوهای نیروی دریایی عراق به ویژه ناوهای اوزا آن قدر شجاعت و مهارت از خود نشان داده بود که به شکارچی ناوهای اوزا مشهور شده بود.
  • در یکی از ماموریت های حساس پروازی با انهدام یک ساختمان نظامی، 48 افسر عالی رتبه و دو ژنرال عراقی را به درک واصل کرده بود.

     

     در طول حضورش در دوران جنگ تحمیلی بیش از 70 پرواز برون مرزی برفراز خاک دشمن داشت. این رقم تا زمان شهادتش بالاترین آمار پروازهای عملیاتی در نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود.برابر اظهارات متخصصان پرواز، وی در استفاده از هواپیمای اف 4، انجام مانورها و عملیات های جنگی، انهدام هدف و شلیک موشک ماوریک همتا نداشت.  آن قدر در مهار هواپیما و شیرجه های پروازی مهارت داشت که در هر شیرجه ای می توانست چند هدف را همزمان منهدم کند. در مجله های جنگی آمریکا بارها از شهید خلعتبری به عنوان یک نابغه جنگی و خلبان توانمند درهدایت هواپیمای اف 4، در پروازها و مانورهای حساس نظامی و عملیاتی نام برده شد. همچنین نام او به عنوان یکی از شاگردان موفق وممتاز دانشگاه شپارد و تگزاس در فراگیری علوم خلبانی اف 4 طی دوران آموزشش در مصاحبه ها و گفتگوهای اساتید این دانشگاه برده شد.در سال 2006 یکی از مجلات جنگی آمریکا ویژه نامه ای در مورد مهارت های پروازی و ابتکار عمل ها و خلاقیت های خلبان شهید خلعتبری منتشر کرد. حسین خلعتبری در سال 1328 در روستای بصل کوه رامسر دیده به جهان گشود و در نخستین روز فروردین ماه سال 1364 در نبردی نابرابر با سه فروند هواپیمای دشمن در آسمان کردستان مورد اصابت موشک یکی از هواپیماهای عراقی قرار می گیرد و به معراج ابدی می شتابد.طبق وصیت خودش در قلعه میرزاکوچک خان دفن گردید تا آنگونه که خود میخواست روحش نیز پاسدار مرز و بوم وطن اسلامیمان باشد.

    زمانی که برای آموزش دوره خلبانی به آمریکا سفر می کرد به مادرش وکالت داد تا حقوق ماهیانه اش را برای رفع مشکلات نیازمندان هزینه کند.
        از اولین خلبانانی بود که ساعاتی پس از شروع جنگ تحمیلی و بمباران فرودگاه مهرآباد در کنار 140 فروند هواپیمای جنگنده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در آسمان بغداد ظاهر شد در حالی که فرماندهی 8 فروند از آن جنگنده ها را خودش به عهده داشت.
        از طرف نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران به عنوان نماینده ویژه در دادگاه بین المللی لاهه حضور یافت تا در برابر دولتمردان غربی و عربی از حقوق کشور عزیزش دفاع کند و در این امر خطیر با ابتکار عملی که در آن جا بروز داد حقانیت ایران را در جنگ ثابت کرد.
        با وجود اینکه مدت ماموریت او در دادگاه لاهه 2 ماه بود، به همه وعده ها و وسوسه های سران کشورهای آمریکا و انگلیس پشت پا زد. ادامه امور را به کاردار ایران در سوئیس سپرد و پس از 15 روز به کشورش بازگشت. طبق اظهارات خودش نمی توانست شب ها و روزها را در سوئیس با آرامش طی کند که جنگنده های دشمن آرامش را از هموطنانش گرفته اند.
        علاوه بر انجام مانورها و عملیات های جنگی غیرقابل تصور با هواپیمای جنگنده اف 4 در شلیک موشک ماوریک آموزش تخصصی دیده بود و مهارت فوق العاد ه ای داشت. برای همین، میان ژنرال ها و افسران نیروی دریایی دشمن به حسین ماوریک شهرت پیدا کرده بود.
        به خاطر همین تخصص، مدتی را در هوانیروز جهت آ موزش خلبانان بالگرد جنگنده کبری برای شلیک و کاربرد موشک ماوریک سپری کرد.
        تاسیسات نفتی، یگان های دریایی، اسکله های البکر و الامیه، پل الاماره و پالایشگاه کرکوک بارها توسط او مورد حمله و تخریب قرار گرفت.
        در طول حضورش در دوران جنگ تحمیلی بیش از 70 پرواز برون مرزی برفراز خاک دشمن داشت. این رقم تا زمان شهادتش بالاترین آمار پروازهای عملیاتی در نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود.
       وی به همراه شهید دوران، دورکن اصلی و محوری نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در عملیات مروارید (آذرماه 59) محسوب می شود که منجر به انهدام و نابودی نیروی دریایی ارتش عراق طی ماه های آغازین جنگ شد.
        انهدام 23 ناو پیشرفته اوزا مربوط به نیروی دریایی عراق (با قیمتی بالغ بر 240 میلیون دلار) در پروازهای عملیاتی شهید خلعتبری در خلیج فارس به همراه سایر تیزپروازان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران کمردشمن را در جنگ های دریایی شکسته بود.
        وقتی شهید خلعتبری به همراه شهید دوران و برخی دیگر از خلبانان تیزپرواز نیروی هوایی ارتش ایران در پروازهای عملیاتی و متهورانه خود همراه با انهدام ناوهای اوزا، ناوهای مین جمع کن، نیروبر و اژدرافکن دشمن را نابود کردند، نیروی دریایی ارتش عراق در همان ماه های نخست آغاز جنگ کاملابرچیده شد. در حقیقت خاطر فرماندهان عالی رتبه ایرانی را از این حیث آسوده نمودند.
        خلعتبری در انهدام ناوهای نیروی دریایی عراق به ویژه ناوهای اوزا آن قدر شجاعت و مهارت از خود نشان داده بود که به شکارچی ناوهای اوزا مشهور شده بود.
        برابر اظهارات متخصصان پرواز، وی در استفاده از هواپیمای اف 4، انجام مانورها و عملیات های جنگی، انهدام هدف و شلیک موشک ماوریک همتا نداشت.
        آن قدر در مهار هواپیما و شیرجه های پروازی مهارت داشت که در هر شیرجه ای می توانست چند هدف را همزمان منهدم کند.
        در یکی از ماموریت های حساس پروازی با انهدام یک ساختمان نظامی، 48 افسر عالی رتبه و دو ژنرال عراقی را به درک واصل کرده بود.
        در مجله های جنگی آمریکا بارها از شهید خلعتبری به عنوان یک نابغه جنگی و خلبان توانمند درهدایت هواپیمای اف 4، در پروازها و مانورهای حساس نظامی و عملیاتی نام برده شد.
        همچنین نام او به عنوان یکی از شاگردان موفق وممتاز دانشگاه شپارد و تگزاس در فراگیری علوم خلبانی اف 4 طی دوران آموزشش در مصاحبه ها و گفتگوهای اساتید این دانشگاه برده شد.
        در سال 2006 یکی از مجلات جنگی آمریکا ویژه نامه ای در مورد مهارت های پروازی و ابتکار عمل ها و خلاقیت های خلبان شهید خلعتبری منتشر کرد.
        پزشکان او را به خاطر پروازهای متعدد و پی در پی و فشارهایی که روی جسم او وارد شده بود از ادامه پرواز منع کرده بودند اما خلعتبری کسی نبود که جسمش را بر خاک و مردم کشورش ترجیح دهد و از این رو توصیه پزشکان و فرماندهان جنگی اش را برای توقف پروازهای جنگی و غیر از آن را نپذیرفت.

     حسین خلعتبری در سال 1328 در روستای بصل کوه رامسر دیده به جهان گشود و در نخستین روز فروردین ماه سال 1364 در نبردی نابرابر با سه فروند هواپیمای دشمن در آسمان کردستان مورد اصابت موشک یکی از هواپیماهای عراقی قرار می گیرد و به معراج ابدی می شتابد.

     

  •  خاطرات یک خبرنگار از قهرمان جنگ دریایی

    اولین برخوردی که با او داشتم اواسط سال 59 بود جوانی تیز با احساساتی ناسیونالیستی . در بین خلبانان گل کرده بود و به قهرمان جنگ دریائی معروف بود. میگفتند نیروی دریائی عراق را خلعتبری و دوران نابود کردند و این گفته مستند بود وقتی شنید میخواهم با او مصاحبه کنم رنگش قرمز شد و حالت شرم شهرستانی بودن در چهره اش نمایان گشت از خاطراتش می گفت و از خشمی که نسبت بدشمن داشت از او خواستم پیامی برای همرزمانش بدهد با احساساتی پاک فریاد زد اگر ذره ای از خاک وطنم به ته پوتین سرباز عراقی چسبیده باشد آن را با خونم در زمین وطن می شویم و نمی گذارم که حتی ذره ای از خاک پاک ایران را این وحشی های بی سر و پا با خود ببرند و معتقد بود سرزمینهائی که بعثی ها با حضور خود آلوده کرده اند فقط با خون طاهر می گردد آن روز عراقیها در قلب خوزستان مستقر بودند و صدها کیلومتر از وطن اسلامی مان را در تصرف داشتند.
    نزدیک دو سال پس از آن تاریخ بار دیگر با ماموریتی دیگر با او ملاقات کردم حسین کاملا عوض شده بود شاید باندازه ده سال پیر شده و همچون دیگر همرزمانش داغ دهها هزار شهید و معلول چهره او را درهم شکسته بود این بار آن حسین دیگر آن جوان ناسیونالیست دیروز نبود یک خلبان پر شور حزب اللهی بود که از سخنرانیش در نماز جمعه رشت و ارتباطش با ائمه جمعه شهرهای شمال سخن میگفت . خیلی صحبت کردیم ولی پر درد ولی روحیه ای آماده نبرد داشت احساس کردم از درد کمر رنج میبرد از او پرسیدم انکار کرد و دوستانش گفتند با بیش از چهار سال جنگ هوائی با دشمن تا دندان مسلح مثل بسیاری از دوستانش حاضر نیست حتی لحظه ای از پرواز کناره گیری کند و یا جای خود را برای انجام ماموریتهای عادی به جوانترها بدهد تا برسد به ماموریت جنگی .
    حسین از خاطراتش میگفت . اولین ماموریت برون مرزی من اول مهر 59 بود پس از بمباران مهرآباد توسط عراق بما دستور دادند بلافاصله با هشت فروند به بغداد حمله کنیم در طول مسیر 5 مایل به 5 مایل برای ما موشک میزدند ولی ما رفتیم پایگاه الرشید و المثنی را در قلب بغداد در هم کوبیدیم خاطره جالب این ماموریت برای من دیدن یک گنبد طلائی در انتهای جنوبی بغداد بود از طریق رادیو به هواپیمای همراه گفتم من یک گنبد طلائی می بینم جناب سرهنگ محققی گفتند زیارتتان قبول آنجا مقبره امام موسی کاظم (ع ) است .
    از حسین خواستم خاطره هفتم آذر را تعریف کند گفت : من در آلرت بودم سرهنگ یاسینی باتفاق ناخدا بزرگی که همراه همدیگر بودند مرا بیدار کردند یاسینی گفت خلعتبری میخواهم بروی زیر آب !! بلند شدم بطرف اسکله البکر والامیه پرواز کردم در همین زمان فرمانده شهید ناوچه پیکان فریاد میزد ای هابیلیان آسمان سمت 210 درجه 12 مایلی چهار فروند ناوچه عراقی مشاهده میشود نابودشان کنید به محض شنیدن صدا بطرف آنها سمت گرفتم دیدم سه تا ناوچه اوزا و یکفروند اژدرافکن عراقی بحالت تدافعی موضع گرفتند که از نظر پدافند هوائی از خودشان دفاع کنند و باضافه هواپیماهای عراقی در همه جا پخش بودند ولی جرات نزدیک شدن بما را نداشتند بمحض اینکه روی ناوچه ها شیرجه کردم ناوچه های عراقی یک موشک بطرف ناوچه ها هدف گیری کردند به ناوچه خودی گفتم مواظب خودتان باشید و بلافاصله دو فروند موشک بطرف ناوچه های عراقی رها کردم به محض اینکه تصمیم گرفتم دو فروند دیگر موشک رها کنم دیدم این دو تا ناوچه از سطح آب محو شدند موشکها را برای دو فروند دیگر فرستادم و سریع برگشتم و با رادیو پیام دادم که هواپیمای کشت فورا بمنطقه بیاید و باو گفتم یک ناوچه مانده برو کارش را تمام کن . سروان ساجدی بود با وجود درد شدید کمر وگردن رفت و علاوه بر آن ناوچه سه فروند دیگر از ناوچه های عراقی را در دهانه ام القصر نابود کرد. من بلافاصله پس از پیاده شدن از هواپیما از این آشیانه به آن آشیانه رفتم موتور سمت راست را روشن کردم صبحانه نخورده بودم سرگرد ضرابی مقداری نان آوردند داخل کابین خوردم و بلافاصله خودم را بمنطقه عملیاتی رساندم دو تای دیگر از ناوچه های عراقی را به عمق دریا فرستادم با ناوچه پیکان تماس گرفتم گفتند دو تا دیگر در حال فرار هستند در یک کیلومتری آبهای کویت یکی از آنها را زدم و دیگری به جزیره بوبیان کویت پناهنده شد که مامجاز به زدن آن منطقه نبودیم با وجودی که کویت عملا ناوچه دشمن را پناه داده بود!!
    فردای آنروز سرهنگ عابدین در منطقه پرواز داشت گفت یک کشتی خیلی بزرگ وارد آب شده این در حالی بود که پرچم پر افتخار جمهوری اسلامی ایران بر فراز اسکله البکر و والامیه به اهتزاز درآمده بود به من دستور داد فورا بمنطقه بروم بلند شدم آن غول بزرگ را در منطقه دیدم پل فرماندهی را زدم یک موشک هم به شکم این ناو زدم آمدم از بالای سرش رد شدم دیدم باند هلی کوپتر دارد چهار تا کاتیوشای سینه دارد شعله آتش از آن زبانه میکشد ولی هنوز غرق نشده من نشستم بما اطلاع دادند که این ناو هنوز غرق نشده بروید دوباره آنرا بزنید من اعتراض کردم گفتم من آنرا زدم بروید و آنرا یدک کنید این توی آبهای ماست شهید فکوری با من تماس گرفت در حالیکه سخت عصبانی بود دلیل نرفتن مرا نپرسید و اجازه نداد من صحبت کنم موضوع را نمیدانست ولی با فریاد بمن دستور داد و من دستور را اجرا کردم از بالا بمن گفتند استراق سمع شده این ناو حدود هشتصد نفر نیرو دارد و نیروبر عراقی بوده وقتی بالا سر آن رسیدم دیدم طوفان شدید است و هلیکوپترهای عراقی قدرت حرکت ندارند با تمام موشکهایم آنرا هدف قرار دادم فردا صبح بما اطلاع دادند که غرق شده مجددا ماموریت یافتم که دو تا ناوچه عراقی که در آب سرگردان بودند بزنم آنها اوزا نبودند بعدا اسرای عراقی گفتند اینها مین جمع کن بودند بازدن آنها کمر ما را شکستید.
    خلعتبری با شور و اشتیاق تا آخرین ماموریتش را در جهت نابودی نیروی دریائی عراق برای من یکی یکی تعریف کرد که بعلت طولانی شدن مطلب توجیح دادیم که در آرشیو تاریخ جنگ بماند در پایان میگفت خوشحالم که با افتخار بگویم امروز دیگر عراق فاقد نیروی دریائی است و دیگر سیطره خلیج فارس در قدرت ارتش جمهوری اسلامی ایران است .
    خلعتبری از برخورد تندش با افضلی و خیانتهای او سخن میگوید خاطرات دردناک جنگ نیروی هوائی با نیروهای زرهی عراق و شهادت پاکترین فرزندان امت اسلامی را که از کابین هواپیمایشان به عرش اعلی عروج کردند سقوط دردناک خرمشهر در حالیکه هر 5 دقیقه به 5 دقیقه نیروهای عراقی را بمباران میکردیم ولی بعلت خیانت بنی صدرها نیروهای مردمی مسلح در جبهه نبودند تا مانع از سقوط شهرها شوند.
    بغض گلویش را گرفته هق هق گریه می کند میگوید اخباری از آبادان برای ما فرستادند که یک دیده بان گزارش داد که 16 نفر عراقی به یک زن عرب خوزستانی تجاوز کرده اند به سرهنگ محققی گفتم بعد رسیدم آنجا روی خرمشهر محققی آنها را به رگبار بست اینقدر پائین آمده بود که من فکر کردم الان زمین میخوریم وقتی اوج گرفتیم خاک از آنجا بلند شد.
    افتخار میکنم که مردانه جنگیدیم شبها باتفاق دوران سعیدی سپید موی ضرابی در آشیانه می خوابیدیم تا هر لحظه نیاز باشد در دسترس باشیم یکروز بما ماموریت دادند پل العماره را بزنیم پل درست وسط شهر بود وقتی من رفتم روی پل در اوج فشار ضد هوائی ها دیدم اتومبیل های رنگ وارنگ که مشخص بود ماشین شخصی است روی پل در حرکت هستند با قبول خطر دور زدم و پس از رد شدن اتومبیلها پل را زدم وقتی از من در این مورد سئوال شد گفتم یک لحظه احساس کردم (یک بچه داشتم آن زمان یکسالش بود) که توی ماشین ممکن است بچه یکساله اش مثل آرش من وجود داشته باشد چطور قبول کنم که پدر بچه سوخته خودش را بغل کند ولی آنها با ما چه کردند.
    من در دزفول بودم که زن لری بچه سوخته اش را گذاشت بغل من و گفت بی غیرت تو خلبان مائی بگیر!!ما یک چنین صحنه هائی را دیدیم خواستم باو بگویم مادر ما بی غیرت نیستیم ولی اسلام بما اجازه اینکار را بما نمیدهد ولی دیدم زن خیلی عصبانی است احساس کردم بچه من است هیچ فرقی ندارد چون ما می جنگیم برای بقای بچه ها در آینده که بتوانند شرافتمندانه زندگی کنند امروز ما به این ملت مدیون هستیم باید بجنگیم و بمیریم و اینگونه مردن افتخار ماست ولی تاب تحمل دیدن این صحنه ها را نداریم چه بکنیم یک ملت مظلومی هستیم در مقابل جهان کفر و الحاد زمانی که خبر سقوط خرمشهر را شنیدم و مطلع شدم که به پیرها و بچه ها هم رحم نکرده اند و به زنها تجاوز کرده اند قسم خوردم گفتم به خدای لایزال قسم می خورم به شرفم قسم میخورم اینبار اگر وارد خاک عراق شوم شهرک صفوان را باخاک یکسان می کنم ولی وقتی وارد خاک عراق شدم انگار اول شهر یک مدرسه بود من با چشم خودم دیدم که مادری پرید و بچه اش را گرفت زیر شکمش و خوابید روی بچه در همان لحظه یکدفعه بخود آمدم و نزدم و وقتی رد شدم از شدت خشم چند تا فشنگ روی هوا خالی کردم ورد شدم رفتم روی گمرک صفوان کامیونهای مهمات را زدم شاهد این صحنه ها بوده ایم مردم خرمشهر را میدیدم که پای برهنه در بیابانها سرگردان شده بودند تا از تیررس دشمن دور شوند و بچه هاشان را کول کرده بودند و وقتی که هواپیمای ما رد می شد فکر میکردند هواپیمای دشمن است و از ترس خودشان را توی خاکها و لجن زارها پرتاب میکردند و منتظر کامیون نظامی یا سپاهی بودند که از منطقه خارج شوند من این را میگویم که تاریخ بنویسد و آیندگان ما بدانند که در اوج مظلومیت میجنگیم و هیچ باکی نداریم اگر یک میلیون نفر هم از ما شهید شوند و خودمان هم بمیریم و فرزندانمان هم کشته شوند همچون بی گناهانی که تاکنون مرده اند باز هم تسلیم نمی شویم تا دنیا بفهمد ایرانی مسلمان هرگز در مقابل هیچ تجاوزی سکوت نمی کند و تا نابودی متجاوز دست از کار نمی کشد.
    با اینکه بیش از هفتاد مرتبه بخاک عراق حمله کرده ام ولی باین قانع نیستم من باید بجنگم و مرگ برای من افتخار است و در وصیتنامه ام ذکر کرده ام در ولایت خودمان شیرود کوهی هست که میگویند میرزاکوچک خان در آنجا برعلیه روسیه . همان روسیه ای که امروز به دشمن ما موشک میدهد می جنگیده اگر افتخار شهادت نصیب من شد آنچه از من باقی ماند حتی اگر ذره ای از گوشت بدن من باشد مرا در قله آن کوه دفن کنید تا روح من هم پاسدار این مرزوبوم باشد.
    ما امروز از روی ضعف سخن نمی گوئیم و از موضع قدرت با مسئله جنگ برخورد می کنیم شما در اینجا شنیدید که رادار گفت وقتی یک هواپیما رفت توی شکم سی فروند هواپیمای دشمن آنها چطور مثل بز فرار کردند بله ما قوی هستیم و تا زمانیکه اتکال به خدا داریم از هیچ چیز نمی هراسیم حتی از مردن بچه هامان نمی ترسیم از دیدن صحنه سوختن کودکان این مرزوبوم در آتش موشک این از خدا بیخبرها متاثر می شویم متاسف می شویم اشک در چشمانمان حلقه می زند ولی هرگز پاهامان سست نمی شود و امیدوارم که هر چه سریعتر این ملت شاهد پیروزی را در آغوش گیرند چه ما زنده باشیم و چه نباشیم و اطمینان دارم که در آینده ای نه چندان دور ارتش پیروز اسلام در مقابل ملت رژه میرود و پیروزی را جشن می گیرد از حسین می خواهم که باز از خاطراتش بگوید از روحیه خلبانها از نحوه شهادت همرزمانش او ادامه می دهد روحیه بچه ها خیلی بالاست همین چند روز پیش بود ماموریتی برای انهدام تاسیسات پایگاه شعیبیه داشتم یکی از بچه ها که با هم پرواز می کردیم می گفت حسین مثل اینکه نوک مگسک این موشکها کج است گفتم چطور گفت تا حالا 28 تا موشک برای ما زده اند ولی هیچکدام بما نخورده واقعا اینها معجزاتی بوده که ما شاهدش بوده ایم .
    خاطرات تلخ و شیرین زیاد است یک روز ماموریت داشتیم نیروهای عراقی را پشت خرمشهر بمباران کنیم رضا کرمی که بچه خرمشهر بود روحیه عجیبی داشت با لهجه خرمشهری می گفت تحمل دیدن سقوط خرمشهر را ندارم و دوست دارم که اگر قرار است عراقی ها وارد خرمشهر شوند از روی جسد من رد شوند چند بار ماموریت رفت بار آخر موشک به بال هواپیمایش اصابت کرد و بدنش تکه تکه شد فاصله محل شهادتش تا خانه پدریش شاید کمتر از یک کیلومتر بود آخرین کلمه که از او شنیدم این بود بچه ها خداحافظ !! این صحنه برای من دردناک بود گرچه او به آرزویش رسید و منهم من قضی نحبه ومنهم من ینتظر...
    از خاطره های خوب بگم که خداوند چگونه حامی ماست یکروز بمن ماموریت دادند که هدفی را پشت سر نیروهای پشتیبانی عراق بزنم و ماموریت حیاتی بود بایستی چهارصد و شصت مایل از وسط پدافند قوی عراق در ارتفاع بالا پرواز کنم آن به آن موشک میزدند درست روی هدف یک موشک سام 6 از بالای کاناپی من رد شد هواپیما لرزید در همین زمان من در وسط نیروهای عراقی تعدادی از این خانه های متحرک را دیدم ناخودآگاه مثل اینکه بمن الهام شد با اینکه هدف زدن تانکهای دشمن بود ولی این خانه ها را هدف گرفتم و دقیق زدم درست ساعت شش ونیم صبح بود پس از انجام ماموریت معجزه آسا به پایگاه برگشتم در گزارشم نوشتم که تعدادی خانه متحرک را زدم روز بعد از اطاق ویژه اطلاع دادند که به خلعتبری بگوئید دیدت عالی بوده زمانی که آنجا را زدی چهل و هشت افسر عالیرتبه و دو ژنرال عراقی در داخل این خانه ها بوده اند و بدرک واصل شده اند... و ما رمیت و لکن الله رمی ... خدا را شکر کردم .
    جنگیدن ما را خسته نمی کند زجر ما از عدم هم آهنگی در ابتدای جنگ بود که بحمدالله برطرف شده یکروز شهید آیه الله بهشتی به گردان خلبانها آمده بود متاسفانه من بایشان پرخاش کردم گفتم من از سیاست چیزی نمی دانم اینقدر میدانم که آقای بنی صدر تقصیر همه ناهماهنگی ها را بگردن شما می گذارد من نمی دانم بنی صدر چه میخواهد و شما چه می خواهید من عمل می خواهم من نیرو می خواهم من در ازای فداکاری بچه ها نیرو میخواهم که وقتی نیروهای عراق را می زنیم اقلا نیروئی در زمین باشد تا مانع پیشروی مجدد آنها شود تا کی با فانتوم باید به جنگ تانک و نیروی پیاده برویم شهید بهشتی با متانت خاص خودش گفت تاریخ قضاوت خواهد کرد که ما حق می گوئیم یا آقای بنی صدر و امروز می بینیم بهشتی ها با خون خود سند حقانیت خود را به ملت ارائه دادند و بنی صدرها به دریوزگی ارباب پناه برده و سرشان در آخور حامیان صدام است . یادم هست یکروز بنی صدر قبل از پرواز در حالیکه برایش خیلی بی ارزش جلوه می کرد از من پرسید کجا را می خواهید بزنید گفتم اطراف خرمشهر گفت شما یکهفته صبر کنید نیروهای ما میرسد یک هفته سه ماه شد نیروهای رزمنده ما تا آخرین قطره خونشان جلو نیروهای عراقی مقاومت کردند ولی نیروی پشتیبانی کننده نرسید و خرمشهر سقوط کرد. ما هر پنج دقیقه یکبار نیروهای عراقی را بمباران می کردیم ژنرالی که در فتح المبین اسیر شده بود می گفت بین خرمشهر تا شلمچه سه لشگر برای جبران بمباران هوائی مستقر کرده بودیم پشت سرهم پایگاه دزفول را بمباران میکرد بوشهر را میزد همدان را میزد خلبانان همیشه در حال انجام ماموریت بودند و درست هر پنج دقیقه یکبار نیروهای عراقی متجاوز را بمباران میکردند.

    حسین با احساسات خارق العاده ای از مردم حرف میزد و میگفت اگر ارزشمندتر از جانم هدیه ای داشتم حتما باین مردم خوب تقدیم می کردم و بالاخره اینکار را کرد و در یک درگیری نابرابر هوائی پس از اینکه هواپیماهای پیشرفته عراقی را سرنگون کرد هدف موشک دور برد هواپیمای دشمن قرار گرفت و بدن پاره پاره اش را همچون رهبر و الگویش حسین ابن علی علیه السلام به عنوان سند افتخاری باین امت همیشه بیدار تقدیم داشت و پیکرش در میان انبوه کثیری از مردم منطقه که می گفتند تاکنون در منطقه سابقه نداشته طبق وصیت خودش در قلعه میرزاکوچک خان دفن گردید تا آنگونه که خود میخواست روحش نیز پاسدار مرز و بوم وطن اسلامیمان باشد.