حسن آقا مارادونا رو ولش غضنفر رو بچسب!

حتما بخوانید...............؟!!!!!!!

محمدرضا رضوانی در مطلبی برای "تابناک" نوشت:

دیروز بعد از مدتها فرصتی پیدا شد تا به همراه خانواده به سینما برویم، گفتیم برای عوض شدن حال و هوا فیلمی در ژانر کمدی ببینیم از قضا ساعت 6 سانس پخش فیلم لج و لجبازی بود ومن هم که از بازی امیر جعفری لذت می برم ترجیح دادم که این فیلم را ببینیم.

داستان فیلم
این فیلم از آن دسته فیلم های ایرانی بود که در 5 دقیقه اول می شد انتهای آن را حدس زد یک موضوع تکراری و بی مزه با این مضمون که زن وشوهری بنا به دلایلی از هم طلاق می گیرند و بعد به واسطه کمک اطرافیان دوباره با هم ازدواج می کنند.

دیروز، امروز، فردا
قبل از اینکه به سینما برویم در محل کار راجع به حرف های حسن عباسی در برنامه دیروز امروز فردا صحبت می کردیم، از اهداف فارسی وان برای تخریب بنیان خانواده ها و از اهداف لاست و بیست و چهار و ...

 البته اذعان می کنم حرف های آقای عباسی حرف هایی است قابل توجه و بررسی، حرف هایی که حاصل زحمات ایشان در این عرصه است اما پس از دیدن فیلم لج و لجبازی که فیلم های از این دست متاسفانه کم نیست به فکر فرو رفتم و ناخود آگاه در دلم خطاب به آقای عباسی گفتم: حسن آقا! مارادونا رو ولش غضنفر رو بچسب.

سینمای ما و اجتماع ما
نه میل دارم روابط نا مشروعی که در جامعه شاهد آن هستیم را انکار کنم و نه می خواهم بگویم ام القرای جهان اسلام در خور این لقب است اما چند سالی است به وضوح در فیلم ها و سریال های تلوزیونی شاهد و جود دوست دختر و دوست پسرهایی هستیم که نه تنها رابطه آنها زشت قلمداد نمی گردد بلکه قهرمان فیلم ها و سریال ها هستند؛ قهرمان هایی که اگر کسی بر سر رابطه آنها قرار گیرد ضد قهرمان است قهرمان هایی که مخاطب میل دارد رابطه آنها تا پایان فیلم پا برجا بماند.

 شاید برخی بگویند که این واقعیت جامعه ماست اما حقیقت این است که وقتی قبح این روابط در سینما و تلوزیون می ریزد وقتی قبح بدحجابی در سینما می ریزد تردید نکنید که اتفاقات خطرناک تری آینده جامعه را تهدید می کند. گمان نمی کنم امروز کسی پیدا شود که شدت اثر گذاری سینما و تلوزیون بر اجتماع را انکار کند باید پذیرفت این حقیقت را که  سینما بر جامعه اثر می گذارد همانگونه که از جامعه اثر پذیر است.

نکات معنی دار در یک فیلم بی معنی
در فیلم لج و لج بازی نکاتی وجود داشت که توجه مرا به خود جلب کرد شاید این نوع نگاه حاصل حرف های حسن عباسی در برنامه دیروز امروز فردا بود. از شما می خواهم به این نکات توجه کنید و با فرهنگ اصیل اسلامی ایرانی در ذهن خود تطبیق دهید.

جلوه دادن طلاق به عنوان امری عادی
*نشان دادن طلاق به عنوان امری عادی و آسان که فاقد هر گونه قبحی است.

*دختر طلاق هیچ غصه ای ندارد و با فراق بال 10 تا 10 تا کتاب می خواند و مهمترین دغدغه اش این است که درست وقتی می خواهد برود دستشویی مادرش آن مکان را اشغال کرده است.

*وجود زنان مطلقه در پی شوهر در فیلم که هم تحصیل کرده اند، هم مرفه و هم خوشحال.

تبیلغ روابط نامشروع
*روابط نامشروع دختر دایی و پسر عمه و قائل نشدن هیچ گونه حریم شرعی بین این دو نفر و جذاب جلوه دادن رابطه این دو.

*وقتی نقش اول زن (سارا خوئینی ها) با مرد جوانی آشنا می شود که قصد همکاری با او را دارد اتفاقاتی پیش می آید که از دید نویسنده این فیلم امری عادی است که نجابت این زن را اصلا زیر سوال نمی برد مثلا وقتی بستنی دور لبش می ریزد مرد جوان با دستمال لبش را پاک می کند یا دائم در مکان هایی که تنها هستند با هم قرار می گذارند یا مثلا آقای جوان در دهان همکار خود غذا می گذارد.

*در رستورانی که نقش اول فیلم قرار است با دختر و زن سابقش ملاقات کند ناگهان دختری سر می رسد و او در رودربایستی می ماند!! و مجبور می شود با آن دختر که گویا سر و سری با هم دارند غذا بخورد و دخترش هم کاملا با یک جواب مسخره از پدرش قانع می شود و اصلا از این اتفاق ناراحت نمی شود و برایش امری عادی به نظر می رسد.

از بین رفتن حرمت ها در روابط خانوادگی
*در این فیلم خواهرزاده برای دائیش فیلم های آن چنانی بلوتوث می کند یا روی صفحه مانیتور کامپیوترش تصاویر آن چنانی وجود دارد که دایی طی عکس العملی کاملا اخلاقی! پس از دیدن آن تصویر با ولع هر چه تمام تر می گوید لا مصب!!

*دختر می نشیند و با خونسردی فیلم رابطه مادرش با مرد دیگری را تماشا می کند.

تبلیغ بی غیرتی
*مرد وقتی از عمق رابطه همسرش با مرد دیگری پی می برد آنقدر ناراحت می شود و به غیرتش بر می خورد که همسرش وقتی تقاضای ازدواج مجدد با او را مطرح می کند دو بار می گوید نه و بار سوم قبول می کند!

*وقتی نقش اول فیلم (امیر جعفری) از خواهر زاده اش می خواهد که پولی را به دست دخترش برساند در کمال بی غیرتی به خواهرزاده اش یاد می دهد چگونه با دخترش رابطه ایجاد کند.

و اما آهنگهای فیلم
* در این فیلم با تمام توان موسیقی حرام و رقص و آواز تبلیغ شده و در پایان فیلم ترانه ای هست که با شنیدن آن می توان گفت صد رحمت به آهنگ های غیر مجاز ترانه ای با این مضمون:

کی گفته ما نامحرمیم دستت رو به من بده با چشمای نازت نگام کن و ...

البته فیلم نکات دیگری هم دارد تبلیغ زندگی مرفه بدون توجه به ارزش های اخلاقی و انسانی که هر کدام جای مباحثی جدی دارد.

مخلص کلام
امروز مشکل ما فقط این فیلم نیست بلکه ده ها فیلم مشابه این است که به وضوح فرهنگ ما را هدف قرار گرفته اند و جای بسی تعجب است کسانی که مهمترین مشکل دورهای گذشته را  عدم توجه به فرهنگ می دانستند امروز چگونه جامعه را از لحاظ فرهنگی مدیریت می کنند.

 آرزو می کنیم این اتفاقات در وزارت ارشاد و دادن مجوز به این گونه فیلم ها نا آگاهانه باشد که اگر آگاهانه باشد باید از متولیان این امور ترسید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد