قریبا مدت دو ماه از شروع جنگ تحمیلی می گذشت. دشمن به سرعت در داخل خاک
جمهوری اسلامی ایران پیشروی کرده و مواضعی را در استان های غربی کشور و
خوزستان متصرف شده و بر حفظ آنها پافشاری می کرد. در طول این دو ماه،
نیروی هوایی نقش بسیار موثری در متوقف کردن دشمن در زمین و هوا انجام داده
بود.
آن روز صبح، فرمانده پایگاه، مرا به پست فرماندهی پایگاه احضار
نمود. او هنوز مدت زیادی نبود که به عنوان فرمانده در این پایگاه مهم
هوایی منصوب شده بود که جنگ را با ابعاد وسیع و گسترده آن تجربه می کرد.
وقتی وارد شدم، چهره اش قدری درهم بود و من می دانستم که بسیار خسته است.
در تمام طول این دو ماه، او درپست فرماندهی، حضور مداوم داشته و از نزدیک،
عملیات هوایی را هدایت نموده بود. من ندیده بودم که لباس پروازش را از تن
خارج کرده و یا حتی یک شب را در منزلش استراحت کرده باشد. مردی بسیار
مقاوم و پرکار بود؛ به طوری که من شخصا در مقابل خستگی ناپذیری اش احساس
ضعف می کردم.
با توجه به وضعیت شغلی ام و آشنایی قبلی، نسبت به من
اطمینان خاصی داشت و گاهی با در میان گذاشتن مطالب بسیار مهم در مورد نحوه
اداره امور پایگاه و مکنونات قلبی خود در مورد خلبانان و ماموریت های
جنگی، با من مشورت می نمود.
آن روز درحالی که او از عدم هماهنگی بین
پایگاه های هوایی و دریایی در عملیات و ماموریت های چند روز گذشته بسیار
ناراحت بود، به من خطاب کرد که به اتفاق یکی دیگر از همکاران، در جلسه
عملیاتی مشترک دریایی و هوایی آن روز شرکت نمایم و ضمن مطلع نمودن فرمانده
یگان دریایی از نقطه نظرات ایشان، پایه و اساس طرح عملیاتی مشترکی را (بر
اساس دستورالعمل های موجود) بنا نهاده و جوانب کار را مورد بررسی قرار
دهیم. نکاتی را در مورد روحیات افسران طرح و عملیات دریایی یادآوری و
راهنمایی های لازم را در زمینه حفظ نیروهای رزمی و جنگنده ها در تداوم
عملیات، ابلاغ کرد.
به اتفاق همکارم، به عملیات نیروی دریایی رهسپار
شدیم. در جلسه آن روز، ابتدا فرمانده نیروی رزمی مستقر در منطقه ، حاضر شد
و نظرات خویش را بیان نمود و بقیه کار و مباحثات را به ما و افسران طرح و
عملیات خود واگذار نمودند. آنها یک بار بدون هماهنگی با یگان هوایی،
سکوهای صدور نفت "البکر" و "الامیه" عراق را در بخش شمال غربی خلیج فارس،
توسط توپخانه ناو جنگی "رستم" و ناو دیگری (که نامش در خاطرم نیست) مورد
بمباران ساحلی قرار داده و به سرعت مراجعت نموده بودند. به نظر همه صاحب
نظران، این کار جسورانه، یعنی به توپ بستن دو اسکله بزرگ در میان آب های
خلیج فارس با ناوهای جنگی و بدون پشتیبانی هوایی، یک ریسک خطرناک و آن هم
فقط برای یک بار قابل انجام بود.
اسکله ها باید نابود شود
نیروی
دریایی این بار می خواست اسکله ها را تصرف کند و پرسنل نظامی مستقر بر
آنها را که با استفاده از سیستم های رادار و استراق سمع، مزاحمت هایی برای
رزمندگان هوایی و دریایی ایجاد نموده بودند، اسیر کند و حضور آنها را خنثی
کرده، این پایگاه مهم دشمن را از سر راه عملیات هوایی و دریایی بردارد.
بخش وسیعی از عملیات و مسیرهای پروازی پایگاه هوایی ما که قصد نفوذ به
داخل خاک عراق را داشتند، در نزدیکی این دو اسکله بزرگ و عظیم انجام می شد
و توسط پرسنل و سیستم های مستقر بر روی آنها کشف و گزارش می گردید.
هواپیماهای ما پیش از این، چند بار این اسکله ها را مورد حملات و بمباران
های هوایی قرار داده و سیستم های صدور نفت و بارگیری نفتکش ها را به طور
کامل از کار انداخته بودند.
دراین جلسه، کلیه راه کارهای مربوط به
عملیات دریایی علیه سکوهای مزبور بررسی شد. هواپیماهای شکاری ماموریت
یافتند تا زیر نظر ایستگاه های رادار، منطقه امنی را بر روی این سکوها
ایجاد نمایند و مزاحمت های نیروی هوایی عراق را خنثی کنند، تا یگان های
شناور بتوانند با سرعت و اطمینان خاطر لازم، سکوها را تصرف و پرسنل آن را
تخلیه کنند. ناوچه های جنگی "اوزا"ی دشمن نیز که با توانایی شلیک موشک های
سطح به سطح "استیکس"، خطری بسیار جدی علیه شناورهای خودی بودند، در صورت
ایجاد تهدید می بایستی توسط موشک های هوا به سطح هواپیماهای شکاری خودی
نابود و یا عملیات آنها در یک خط امن (که همان فاصله موثر برد موشک های
سطح به سطح آنها بود) متوقف شود.
طرح عملیات
مراحل
مختلف طرح نویسی، در روزهای بعد نیز با شرکت افسران دریایی و هوایی انجام
گردید و طرح برای انجام عملیات، آماده و از طریق مبادی ذی ربط ابلاغ
گردید. در بین افسران دریایی، ناخدایی بود که به شوخی او را "ابلیس" صدا
می زدند. البته این لقب نامانوس که ظاهرا به واسطه هوش سرشار او و نظریات
و طرح های جنگی بسیار خشن و ویران کننده ای که ارائه می نمود، از طرف
همکارانش در سال های خیلی دور به او داده شده بود. او که هموراه از عینکی
با شیشه های قطور استفاده می کرد، نسبت به این عملیات، بسیار خوشبین و
بخصوص معتقد بود که فرماندهان نیروهای عراقی موجود در منطقه، بسیار یک
سونگر هستند و با وحشتی که از سیستم سلسله مراتب خود دارند، چنان چه در
دامی در شمال غربی خلیج فارس گرفتار آیند، تمام بضاعت جنگی خود را که از
نظر دریایی بسیار محدود واز نظر هوایی قابل توجه نبود، بکار می گیرند و با
توجه به نابرابری نیرو در منطقه، ما قادر خواهیم بود بخش اعظم نیروهای
آنها را نابود کنیم.
او پیش بینی می کرد که در آینده اگر ارتش عراق
صاحب نیروی دریایی قدرتمندی باشد، به اتفاق هواپیماهای شکاری، عرصه را بر
نیروهای نظامی و غیر نظامی جمهوری اسلامی ایران در خلیج فارس تنگ خواهند
نمود. می توانم ادعا کنم که این بار، طرح عملیات جدید نیز از تفکرات او و
فرمانده نیروی رزمی الهام گرفته بود.
سوخت به حداقل خود رسیده بود
پس
از چند گردش و حصول اطمینان از انهدام هدف، آهنگ بازگشت نمودیم. سوخت
هواپیما به میزان غیر قابل باوری مصرف شده بود. در راه بازگشت، ایستگاه
رادار، سراغ هواپیمایی از دسته پروازی دیگری که قبل از ما به ماموریت
اعزام شده بود را گرفت. من دریافتم آنها که هنوز بازنگشته اند، احتمالا از
دست ما رفته اند. شاید هم به همراه تعداد قابل توجهی از نظامیان عراقی، بر
روی آب شناور باشند؟ شرح مختصری از وضعیت منطقه نبرد را برای افسر کنترلر
شکاری مستقر در ایستگاه رادار توضیح دادم و درخواست تیم های جست وجو و
نجات برای پرسنل ناوچه پیکان کردم.
در همین افکار، به نشان دهنده
سوخت نظری انداختم و به علت نقصان آن، وضعیت اضطراری اعلام نمودم. بعد از
فرود و پارک هواپیما و نیز انجام اقدامات معموله پس از هر پرواز، خود را
به پست فرماندهی رساندم. ضایعات دشمن، آن طور که گزارش شده بود، شامل هفت
فروند هواپیمای شکاری وشش تا هفت فروند شناور (از جمله ناوچه های جنگی
تندرو اوزا و نفربر هزار تنی و ناوچه های کوچک تر به نام "پی-6") بود.
جاودانه ها
آری
حماسه ای دیگربه وقوع پیوسته بود؛ حماسه مروارید! حماسه پرسنل همیشه جاوید
پیکان. حماسه سه خلبان شهید این عملیات (سرلشکر خلبان شهید "حسین
خلعتبری"، سرلشکر خلبان شهید "عباس دوران"، سرلشکر خلبان شهید "سید علیرضا
یاسینی").
حماسه هفتم آذر یکهزار و سیصد وپنجاه و نه را، به همراه
تعداد دیگری از خلبانان شجاع نیروی هوایی و پرسنل غیور نیروی دریایی
آفریندند.
در قسمتی از این عملیات، چند فروند از ناوچه های اوزای
عراقی از ترس شکار شدن توسط خلبانان شجاع نیروی هوایی، در کنار کشتی های
تجاری پنهان شده بودند که خلبانان ما متوجه آنها می شوند. با هماهنگی
انجام شده توسط خلبانان، قرار شد یک سری از طرف خاک کویت و یک سری هم از
دهانه فاو و خور، جلوی ناوچه های اوزا را بگیرند. درحالی که خلبانان مشغول
بررسی موضوع بودند، خلبان کابین عقب یکی از فانتوم ها، خلبان را متوجه یک
ناوچه اوزای عراق می کند که به آرامی از بغل یک کشتی تجاری جدا شده و به
سمت دهانه خور حرکت می کرد. خلبان به طرفش شیرجه می رود که ناوچه اوزا
متوجه حضور او شده و بلافاصله خود را به کشتی بازرگانی می رساند. در همین
لحظه یکی دیگر از خلبانان فریاد می زند که ناوچه را در رادار دارم و آماده
شلیک موشک به آن هستم که فرمانده دسته پروازی می گوید:
- دقت کن طوری
بزنی که آسیبی به کشتی تجاری وارد نشود. زیرا ممکن است بهانه دست سایر
کشورها بیفتد و بگویند که ایران کشتی های تجاری را در خلیج فارس هدف قرار
می دهد.
خلبان اطمینان می دهد که ناوچه را طوری بزند که هیچ آسیبی به
کشتی تجاری نرسد و سپس با یک فروند موشک ماوریک، چنان دماغه ناوچه را می
زند که چندین متر آن را از کشتی تجاری جدا می کند و آن را به قعر آب های
خلیج فارس می فرستد. این خلبان کسی نیست جز سرلشکر خلبان شهید "حسین
خلعتبری مکرم" که بعد از این عملیات، لقب "قهرمان جنگ های دریایی" را به
خود اختصاص داد.
پس از انهدام ناوچه اوزای عراقی، هواپیماها مسیر را
عوض کرده و برای زدن قطار باری که در ایستگاه راه آهن بندر "ام القصر"
قرار داشت، به حرکت ادامه می دهند. دو فروند فانتوم، بی درنگ ارتفاع گرفته
و به سمت قطار شیرجه رفتند و پس از چند لحظه آن را به تلی از آتش تبدیل
کردند.
در این عملیات تعداد سورتی های پروازی خلبانان شجاع نیروی
هوایی بسیار بالا بود به طوری که به عنوان مثال، سرلشکر شهید سید علیرضا
یاسینی به تنهایی در این روز 8 سورتی پرواز داشتند.
برگ زرینی دیگر
عظمت
و برجستگی های کار نیروی هوایی در این عملیات افتخار آفرین، زمانی برایم
عینیت یافت که "سعید"، همان افسر دریایی جوان و فعال، پس از 72 ساعت ماندن
بر روی آب نجات داده شد؛ در حالی که شانس نجات خود را دلاورانه و
سخاوتمندانه، چندین بار و هر بار به یک نظامی هموطن خود و یا عراقی شناور
برروی آب سپرده بود. او وقایع را بسیار دقیق در نظر داشت که در مراسم
توجیهات پس از این عملیات شرکت کرد و آنها را بیان داشت.
بازجویی های انجام شده از اسرای عراقی نیز نمایانگر برگ زرین دیگری بر افتخارات نیروی هوایی در دفاع مقدس و در آن عملیات بود.
دوست و دشمن، این عملیات را بی نظیر توصیف کردند. هم اسرای عراقی، و هم پرسنل نظامی خودی و حتی رسانه های گروهی بیگانه!
در
پایان درود می فرستیم به روح بزرگ مردانی که در این عملیات جان خود را
مخلصانه و صادقانه در طبق اخصاص قرار دادند و با خون خود نامه شجاعتی دیگر
را امضا کردند.